به ویبسایت افغان تیزیس خوش آمدید/ د افغان تیزیس ویبسایټ ته ښه لاغلاست

ملت سازی و عوامل آن

سال

: 2020.12.07

ګروه ها

: حقوق و علوم سیاسی

قیمت

: 1000

تعداد صفات

: 103

کد فایل

: 789

مقطع

: لیسانس

 مقدمه: سپاس و امتنان فراوان خالق منان را که با لطافت و ظرافت تمام، جهان و هر چه در آن است  از هيچ آفريد و با عنايت ، نور هدايت بر آن تابيد، تا در پرتو آن از موهبات او لذت و در نهايت در آن خود او را جويند. پس هوا بر چيست بر هيچ است و بس     هيچ هيچ است اين همه هيچ است و بس فکر کن در صنعـــــت آن پادشـــــاکين همه بر هيچ مــــــي دارد نـــــــگاه  هر چه آورد از عدم حق در و جــــود    جــمله افتادند در پيشــــــش سجــــود ( عطار) هم او تقديرش ايجاب نمود تا بر انسان اين نعمت ببخشايد و او را به فکر و عقل بيشتر بيارايد، تا از اين ره او را بيازمايد. اما در ظلمات اين دنياي فريبنده و گمراه کننده، حکمت واسعه و انوار ساطعه خود را از طريق انبياء مکرم و مجهز به کتب منور، راهنماي او ساخت، تا با فکر و عقل از پيش التفات نموده، از آن بهره گيرند و راه راست در پيش. در اين فرايند آزمايش ، تدبير و عنايتش بر آنست، تا آنانکه ظرفيت را بر آنان ارزاني دارد، تا آنان اين منت را بيابند و در حد توان خود ، ذره اي  از نور حق تعالي را بر ديگران بتابند. انسان از بدو پا گذاشتن به روي زمين همواره با تجارب سخت و سهلي دست به گريبان بوده و پيوسته در تلاش بوجود آوردن شرايطي آرماني براي زيست ، بوده است. انسان بدوي که در چنگ حوادث مانند مومي بود و هر آنچه بر وي حادث ميشد ، چاره اي نداشت جز تحمل و انديشه ي جستن راهي براي خلاصي از  آن مصائب. انسان به اين نتيجه رسيد که بهتر است در گروههاي انساني با هم جمع آمده و در کنار يکديگر با سختي ها و دشواري هاي طبيعت خشن مبارزه نموده و راه را براي استفاده از نعمات الهي هموار نموده و زمين برهوت را براي خود خانه اي امن و باغي سبز بسازد. پس از  شکل گيري  اجتماعات بدوي و ساده  که خود آن را ابداع نموده بود جوامع مختلف ابتدايي (قبيله ها)  در گوشه و کنار جهان بوجود آمد. اين گروهها  اغلب از نژادي واحد بودند و به زبان مختص به قبيله خود سخن ميراندند، و زندگي آنان طي مدتهاي متمادي منجر به نضج گيري فرهنگ بومي و قبيله اي خودشان شد. افراد اين قبايل خود را از افراد ديگر قبايل برتر و مستحق زندگي مرفه تر ميدانستند و اين زياده طلبي ها رفته رفته منجر به بوجود آمدن ارتشها و سازو کارهاي جنگي بزرگ براي به دست آوردن اراضي بيشتر و مطيع ساختن ديگر جوامع شد . در اين وضعيت بيشتر اساس اين نوع  اجتماعات را قوميت  و زبان تشکيل ميداد و انسانهاي ساير اقوام  و زبانها به نظر آنان پست شمرده ميشدند و براي غالب آمدن بر ساير اقوام و زبانها، خونهاي زيادي ريخته شد و تجارب زيادي به قيمت جان ميليون ها انسان به دست بشر آمد. در روزگار باستان با بوجود آمدن امپراطوري ها ، که يک واحد بزرگ فرمانروايي ، در يک جغرافياي پهناور که در آن يک قوم ، با زبان و فرهنگ خود بر چند يا چندين قوميت فرمانرواست و امپراطور و دستگاه حکومتي او نماد اين فرمانروايي است، براي يکپارچه کردن هويت ، يعني حل کردن قومهاي فرمانگزار در قوم فرمان روا ، کوشش زيادی نميکردند، بلکه قوم برتر و سرور همواره ميکوشد نمادهاي سروري و برتري خود را براي خود نگاه دارد و قومهاي زير دست را به حال خود وا ميگذاشت. در امپراطوري ها چند گانگي قومي بيشتر از يگانگي قومي به چشم ميخورد. البته نبايد از نظر دور داشت که نمونه هاي بزرگ کوشش براي يگانه کردن قوم هاي گوناگون را ، در قرون وسطا ، در امپراطوري هاي ديني مي بينيم که خود را داراي رسالت جهاني ميدانستند. بر جسته ترين نمونه هاي آن امپراطوري کليسايي  مسيحيت در قرون وسطاي اروپا و امپراطوري اسلامي اموي و عباسي ست ، و جانشين ترک شان در امپراطوري عثماني ، که به نام پيام جهاني مسيحيت و اسلام ميکوشيدند به قومهاي زير سلطه ي خود هويت يگانه ي ديني ببخشند. در مورد عرب ها ، عربي زبان کردن قوم هاي زير سلطه نيز بخشي از پروژه ي مسلمان کردن شان بود. همچنان که پذيرش زبان لاتين به عنوان زبان رسمي کليسا و کتاب مقدس ، پس از فروپاشي امپراطوري روم ، در ريشه دار کردن و پاگير کردن اين زبان در بخش بزرگي از اروپا پديد آمدن خانواده ي زبان هاي لاتين بي گمان نقش اساسي داشته است. در اروپاي قرن نوزدهم ، با پيدايش دولت- ملت هاي مدرن علماي علم سياست تلاش بسيار جهت رسيدن به تعريفي فراگير از مفهوم ملت برسند. در اين تعريفها بر عواملي  در ساختار ملت تکيه ميکردند که نقش يگانه گر يا وحدت بخش دارند. چيزهايي که به اين  عنوان برشمرده اند ، يعني عواملي چون زبان ، فرهنگ ، تاريخ و گهگاه  نژاد يگانه بوده است. البته امروزه کمتر کشوري را ميتوان يافت که عامل  ملت شدن آن نژاد مشترک، زبان مشترک، تاريخ و فرهنگ مشترک باشد و تشکيل ملتي را داده باشند. و واقعيت امر اين است که ملل امروزه جهان از نژادهاي مختلف ميباشند وبه زبانهاي متفاوت در قلمرو کشور خود ملت يکپارچه و واحدي را تشکيل داده و متحدانه و با همدلي در خوشي ها و آلام کشور خود سهم دارند. ملت هاي مدرن پديد آمده از دل فرايند «ملت سازي» در دوران مدرن اند، نه پديده هاي ازلي و تاريخي. ملتها به معناي مدرن کلمه ، ترکيبي از قوميت ها هستند. ملت ها مجموعه هاي انساني اند که در قلمرو جغرافيايي معين در زير فرمان فرمايي يا حاکميت (Sovereignty)  يک دولت به سر ميبرند. در اين درک از ملت، دولت را قدرت فرمان فرمايي برآمده از خواست ملت ميدانند و سرزمين يا کشور را از آن ملت ، و دولت را نگهبان تماميت آن. حرکت به سوي در آميختن قوميت ها و ذوب کردن شان در قالب ملت يکپارچه ، با تعريف زبان يگانه ، تاريخ يگانه ، فرهنگ يگانه، و حتی نژاد يگانه که نمونه ي جنون آميز آنرا در آلمان نازي ديديم  که براي بشر فاجعه فراموش نشدني بر جاي گذاشت و به ناکامي انجاميد. امروزه ملتهاي زيادي در جهان وجود دارد که ترکيبي از نژادهاي مختلف، زبانهاي مختلف، فرهنگهاي بومي مختلف و غيره خصايص مختص به خود را دارند ،( سويس، فرانسه، ايالات متحده امريکا، بريتانيا و ...) ولي همه آنها با حفظ گونه گوني هاي خاص خويش،  ملتي را تشکيل داده و با همبستگي کامل براي حفظ هويت ملي خويش در خوشي ها و مصائب با يکديگر شريک هستند. امروزه از وظايف بنيادي هر نظام سياسي در دنياي کنوني که به صورت مدرن اداره ميشود ايجاد و تقويت ملت سازي است. هر دولتي که به هر دليل نتواند اين کارکرد خود را به درستي انجام دهد و يا ناقص عمل نمايد؛ دير يا زود به بحران همبستگي مواجه شده و جامعه به سوي فروپاشي و قهقرا خواهد رفت. در پايان نامه تحصيلي خويش عنوان « ملت سازي و عوامل آن » را( در حد خود) مورد موشکافي و تحقيق  قرار داده و موضوع را در چهار  فصل به تحقيق گرفتم، که در فصل اول «ملت در دولت»، در فصل  دوم «ملت پديده ای است تاريخي» ، فصل سوم «ناسيوناليسم و حق تعيين سرنوشت سياسی ملت ها» ، و در فصل چهارم  «تفکر ملی ، هويت ملی و ملت سازی در افغانستان» را مورد غور و بررسي قرار دادم. 

.

 فهرست

مقدمه   1

فصل اول           6

ملت در دولت    6

مبحث اول: ملت يکي از عناصر تشکيل دهنده دولت       6

تعريف ومفهوم ملت:       6

2- تئوری ها در مورد عناصر تشکيل دهنده ملت: 11

الف: تئوري آلماني ملت:            11

ب:تئوري فرانسوي ملت: 12

ج- عقيده موريس دوورژه:            13

مبحث دوم: عوامل عيني پيدايش ملت:  14

1- نژاد و خويشاوندي :   15

2-         اشتراک دين:    15

3-         اشتراک زبان:    16

4-         بستگي هاي جغرافيايي:            17

5-         بستگي هاي مشترک اقتصادي : 17

6-         تاريخ يا سنت هاي مشترک:       18

فصل دوم          18

ملت پديده تاريخي-سياسي، بنياد کشور و مهمترين عرصه قدرت سيا سي در جهان           18

مبحث اول : کليات        18

الف: فرق ميان مردم وملت:        19

ب- ملت يک پديده تاريخي- سياسي است:          20

جنگهاي صليبي ( قرن 11 تا 13 ميلادي) .         22

پيدايي ملت ها در تاريخ و عرصه سياست:           23

مبحث دوم:  سير تاريخی بوجود آمدن ملت ها:    25

ملتها با مفهوم امروزي : 25

پاشيده شدن امپراطوري مسيحي:          27

تشکيل کشور- ملت        30

انقلاب کبير وزمان معاصر:          31

دستآورد انقلاب کبيرفرانسه:        31

انقلاب کبير فرانسه وناسيوناليسم:           34

نظام سياسي بورژوازي، ديموکراسي سياسي:       35

انقلاب اکتبر:     36

کشورهاي جهان سوم:    36

فصل سوم          38

ناسيوناليسم و اصل تعيين سرنوشت سياسی ملتها           38

مبحث اول: ناسيوناليسم 38

1-تعريف ناسيوناليسم:   38

سابقه تاريخي ناسيوناليسم:       40

عوامل ناسيوناليسم:       41

بهره گيري از ناسيوناليسم:         42

مبحث دوم: اصل تعيين سرنوشت سياسي ملت ها:          48

حق حاکميت ملي:        48

اصل مليتها:      49

مساله اقليتها:   52

اتباع دولت و مساله تابعيت:        53

امت و ملت:       55

فصل چهارم       55

تفکر ملی، هويت ملی و ملت سازی در افغانستان            55

مبحث اول:       55

عناصر تفکر ملي:          56

مباني دولت:     56

جلوه هاي تئوريک قانون اساسي:            58

الگوهاي عدالت:           63

عدالت معطوف به کارکرد نظام سياسي:  63

عدالت معطوف به رويکرد انديشه اجتماعي:         65

عدالت معطوف به فهم جامعه روشنفکران:           66

نسبت هاي انساني سياست        68

انديشه ورزي      69

عقلانيت رفتاري 69

بازتوليد نهادها  69

تلفيق پاره فرهنگ ها     70

تئوري هاي منافع ملي:  73

ساختارهاي تعامل ملي: 75

منابع قدرت:      77

مبحث دوم: هويت ملی  79

تعريف هويت :   79

هويت اجتماعي:            79

هويت ملي در افغانستان:           80

آيا ما در افغانستان به بحران هويت مواجه هستيم؟           82

- ميراث فرهنگي- تاريخي مشترک           85

راهکارهاي ايجاد و تقويت هويت ملي:     88

مبحث سوم: ملت سازی در افغانستان     91

فرايند ملت سازي:         91

مفهوم ملت سازي:         91

پيشينه ملت سازي:       92

عوامل ملت سازي:         93

1- تعيين حدود مرزهاي ملي:     93

نخبگان:           94

مشارکت نهادمند:          95

عدالت اجتماعي:          96

سياست هاي دولت:      97

توسعه متوازن:   99

نتيجه گيري:     100

منابع و مأخذ:   103

ماخذ و منابع

1.      آشوري ، داريوش . دانشنامه سياسي .چاپ هشتم، تهران: انتشارات گلشن، 1381.

2.      ابوالحمد ،عبدالحميد. مباني سياست. جلد اول، چاپ پنجم، تهران: انتشارات توس، 1368 .

3.      توکليان ،جلال . « پايان عصر ملت- دولت ها»، مدرسه. شماره دوم،  ميزان 1384 .

4.      دادفر سپنتا ،رنگين. « نژاد پرستي و گفتمان هويت ملي »، انگاره . شماره ششم، سال نخست 1384 .

5.      راش، مايکل. جامعه و سياست. ترجمه منوچهر صبوري،تهران: نشر سمت، 1377 .

6.      رحيمی، محمد عيسی. مقاله «راهکارهای ملت سازی در افغانستان»،  افغانستان و نظام سياسي آينده.  قم ، نشر زلال کوثر، 1381 .

7.      طباطبايي موتمني ،منوچهر . حقوق اساسي. چاپ دوم ، تهران: نشر ميزان ، 1380 .

8.      صالحی، محمد جواد. مقاله «ملت سازی و عوامل آن»،  افغانستان و نظام سياسي آينده. قم ، نشر زلال کوثر، 1381.

9.      فولادوند ،عزت الله . خرد در سياست. چاپ دوم، تهران: انتشارات طرح نو ، 1377 .

10.  عالم ، عبدالرحمن.  بنيادهاي علم سياست. چاپ دوازدهم، تهران: نشر ني ، 1383 .

11.  قاضي شريعت پناهي ، ابوالفضل.  بايسته هاي حقوق اساسي. چاپ سيزدهم، تهران: نشر ميزان ، 1382 .

12.  مدني ،جلال الدين.  مباني و کليات علوم سياسي.جلد دوم ،تهران: نشر پايدار، 1375.

13.  محسني ، محمد جواد.  مقاله«هويت ملي  افغاني؛ پندار يا واقعيت؟»،  افغانستان و نظام سياسي آينده. قم ، نشر زلال کوثر، 1381 .

14.   واعظی، حمزه. مقاله «عناصر تفکر ملی» www.aryaie.com

 

 

 

جهت تماس به شماره های ذیر در تماس شوید

+93 0786590059
+93 0786590059
+93 0786590059
+93 0786590059